سیستان
- برای استان رسمی ایران، مقالهٔ استان سیستان و بلوچستان را ببینید.
سیستان نام ناحیهای تاریخی است که بخشهایی از کشورهای ایران و افغانستان و پاکستان امروز را دربر میگیرد.
محتویات[نهفتن] |
نام
این ناحیه را در منابع یونان باستان آراخوزیا مینامیدند. پس از ورود سکاها به سکستان معروف شد.سگستان، سجستان و سیستان از ضبطهای دیگر همین نام است. در شاهنامه فردوسی نام آن به صورت زابلستان هم آمدهاست. در دوره هخامنشیان درانگیا نام داشته است.
جغرافیا
سیستان کنونی درشرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در دشت پست و همواری در۳۰درجه و ۱۸ دقیقه تا ۳۱ درجه و۲۰دقیقه پهنای شمالی و ۶۱ درجه و۱۰ دقیقه تا ۶۱ درجه و۵۰ دقیقه در ازای شرقی، نسبت به نیم روز گرینویچ قرار دارد. ازشمال به استان خراسان جنوبی، از جنوب تا نزدیک خاش، از شرق به کشور افغانستان و ازغرب به کویر کرمان محدود است. مساحت دشت سیستان ۱۵۱۹۷ کیلومتر مربع است که ۵۵۶۰ کیلومتر مربع آن را دریاچه هامون و اراضی مشرف به دریاچه هامون تشکیل می دهد. [۱]
سیستان جلگهای است که شاهرگ حیاتی آن رودخانه معروف هیرمند است. این رودخانه از کوههای بابا یغما در جنوب سلسله جبال هندوکش سرچشمه گرفته وبعد ازطی صدها فرسنگه به مرز ایران میرسد و پس از سیرآب کردن جلگه سیستان، مازاد آن وارد دریاچه هامون شده و سرریز آن از طریق رودخانه شیله(شیلا- شلاق) وارد پاکستان و افغانستان میشود.
رودخانه هیرمند در سیستان بارها تغییر مسیر داده و دلتای جدیدی ایجاد کردهاست. به همین دلیل هم در گوشه و کنار این منطقه آثارحیات انسانی و خرابههای باقیمانده دیده میشوند که توسط سیلاب یا تغییر مسیر آب متروک شدهاند و مردم آنجا را ترک گفتهاند. قدیمیترین مکان سکونتی انسان را در شهر سوخته و یا همان کاخ گلشن زرنگار، در کنار جاده زابل - زاهدان مشاهده میکنیم.
زمین شناسی
سیستان از منظر زمین شناسی یک دشت آبرفتی هموار و نسبتاً مسطح از رسوبات رودخانه ای می باشد. کف رسوبات از سنگ های کرتاسه و کنگلومرای اواخر دوره
بر روی گدازه های مارن قرمز دوره ترشیاری، تنها برجستگی بازالتی سیستان به نام کوه خواجه مشاهده می شود. چاه نیمه های سیستان هم حاصل فعالیت دوره کواترنری است. جلگه سیستان از غرب به رشته کوه هایی محدود می شود که از فلیش های کرتاسه و رسوبات تبخیری و آهک های الیگوسن و سازنده پلیوسن تشکیل شده و در ضلع جنوبی رشته کوه های فوق، سنگ های متامورفیک مشاهده می شود. [۲]
تاریخ
سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستانهای قدیم ایرانی، سیستان و زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان می باشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شده است. [۳]
مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را زرنگای و سرنگای می باشد. از این منطقه در کتیبه های داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شده است. [۴]
با ورود آخرین دسته از آریاییها در حدود سال ۱۲۸ ق. م. که سکه یا سکاها نامیده میشدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کنارههای دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان میگفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته میشود.
در آغاز خلافت عباسیان، سیستان از این جهت نیز شهرت پیدا کرد که پادشاهان صفاریان از آنجا بر خاستند و در نیمه دوم قرن سوم بر قسمت عمده جنوب و خاور ایران استیلا یافته و رایت استقلال برافراشتند.
در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتلعام قرار داد. [۵]
در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد. [۶]
در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهد نامه پاریس از سیستان جدا گردید و درآن سوی مرز ماند، اما فرهنگ مردم، آداب و رسوم، زبان و ادبیات آنها همچنان پایدار و پا برجا و یکسان است. [۷]
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد.
مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده می شود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده می شده است. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد. [۸]
جغرافیای تاریخی
سیستان را میشود به سه نوع سیستان تقسیم کرد:
۱. سیستان کهن و باستان: شامل مرکز تمام مناطق شرق فلات ایران، نیمهٔ جنوبی و شرقی افغانستان کنونی، مناطق شمال پاکستان، کشمیر و همچنین طبق متون تاریخی، در دوران باستان، منطقهٔ تبت در ادوار طولانی متعلق به فتوحات امیران و حکام سیستانی بودهاست.
۲. سیستان اصلی و محدود: شامل نیمهٔ جنوبی افغانستان، منطقهٔ چمن و ارتفاعات آن در پاکستان، مثلث شمال غرب بلوچستان پاکستان و سیستان ایران = زهک، جزینک، نهبندان، شوسف، زابل، نصرت آباد، شوره گز، بنجار، محمد آباد و...
۳. سیستان رسمی: که بعد از عهد نامه ی پاریس به دو بخش سیستان ایران و سیستان افغانستان تقسیم شده است؛ که ولایات هلمند، نیمروز و جنوب ولایت فراه جزو سیستان افغانستان و شهرستانهای زابل، نهبندان و توابعشان و شرق کویر کرمان جزو سیستان ایران محسوب میشوند.
زبان
گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد. [۹]
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد. [۱۰]
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. [۱۱] بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. [۱۲] اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیمانده است. [۱۳]
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیمانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است. [۱۴]
خاستگاه
گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبانهای ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند. [۱۵]
دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است. [۱۶]
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است. [۱۷]
گونههای زبانی
چهار گونه فرعی میتوان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونههای زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی میشود.
زرگری
در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم میشود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر میشود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ میشود
ادبی
گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل میباشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت میباشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده میشود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل میشود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده میشود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده میشود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره میجوید.[۱۸]
دیدنیها
بقایای آتشکده کرکویه • • کوه خواجه(کوه اوشیدا) • زاهدان کهنه • سه کوهه • شهر سوخته • دهانه غلامان • قلعه رامرود • • قلعه مچی • قلعه سام • قلعه تپه • قلعه رستم • قلعه کهک کهزاد • چاه نیمه • آرامگاه خواجه غلطان • زیارتگاه بی بی دوست
شناسه
مردم سیستان از نژاد آریایی و زبانشان در ایران بیشتر فارسی با گویش سیستانی (زاولی) که یکی از شاخه های زبان فارسی است می باشد.
اکثریت جمعیت سیستان را شیعه دوازده امامی تشکیل میدهد . شیعیان سیستان در زمینه مذهبی افتخاراتی در مورد پایبندی به مذهب شیعه دارند، خصوصاً سب نکردن امام اول شیعیان جهان امامعلی در دوران بنی امیه که با وجود همه فشارها، حاضر به توهین به امامعلی نشدند. [۱۹]. زندگی اکثریت مردم سیستان کشاورزی و دامداری میباشد.[نیازمند منبع] فردوسی متون، داستانها و قصههای تاریخی شاهنامه خود را از سرزمین نیمروز (سیستان) و قهرمانان آن را از این خطه انتخاب کردهاست.
یعقوب لیث صفاری که از سیستان بود در ماندگاری زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد.
رهآوردکلوچه محلی،اوجیزک،آبگوشت محلی،نان روغنی و تفتون،چنگالی،آچار (نوعی ادویه) و فلفل سیاه،کشک محلی(کشک زرد)
جستارهای وابسته
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده میشود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل میشود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده میشود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده میشود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره میجوید.[۱۸]
دیدنیها
بقایای آتشکده کرکویه • • کوه خواجه(کوه اوشیدا) • زاهدان کهنه • سه کوهه • شهر سوخته • دهانه غلامان • قلعه رامرود • • قلعه مچی • قلعه سام • قلعه تپه • قلعه رستم • قلعه کهک کهزاد • چاه نیمه • آرامگاه خواجه غلطان • زیارتگاه بی بی دوست
شناسه
مردم سیستان از نژاد آریایی و زبانشان در ایران بیشتر فارسی با گویش سیستانی (زاولی) که یکی از شاخه های زبان فارسی است می باشد.
اکثریت جمعیت سیستان را شیعه دوازده امامی تشکیل میدهد . شیعیان سیستان در زمینه مذهبی افتخاراتی در مورد پایبندی به مذهب شیعه دارند، خصوصاً سب نکردن امام اول شیعیان جهان امامعلی در دوران بنی امیه که با وجود همه فشارها، حاضر به توهین به امامعلی نشدند. [۱۹]. زندگی اکثریت مردم سیستان کشاورزی و دامداری میباشد.[نیازمند منبع] فردوسی متون، داستانها و قصههای تاریخی شاهنامه خود را از سرزمین نیمروز (سیستان) و قهرمانان آن را از این خطه انتخاب کردهاست.
یعقوب لیث صفاری که از سیستان بود در ماندگاری زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد.
رهآوردکلوچه محلی،اوجیزک،آبگوشت محلی،نان روغنی و تفتون،چنگالی،آچار (نوعی ادویه) و فلفل سیاه،کشک محلی(کشک زرد)
جستارهای وابسته
نظرات شما عزیزان: